ASHEGHANE

کلبه عشق

ASHEGHANE

کلبه عشق

فریاد...









 
فریاد می کشم، از عمق سینه ام

از قلب مملو از، نفرین و کینه ام

فریاد بر سرٍ، این روزگار پست

در بین نعره ها، بغضم ولی شکست

فریاد می زنم، با چشمهای خیس

از ظلم این فلک، غارتگر حریص

دار و ندار من، شد غارت ای خدا

بر تو شکایت از، تقدیر بی حیا

قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن...







یک کلام ، اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو ... دوستت دارم.

تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ،

دیروز گذشت و آخرش امروز است!

این من هستم که وفادار خواهم ماند ،  

این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی

و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم

این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ،

این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!

تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم.

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد،  

 شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ،

همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار

کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی...

بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ،

میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم

نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ،

از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!

دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ،

مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم

میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ،

اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن...

دوستت دارم ...

شکستن اسونه








تو می گفتی نمی شکنم....

اما شکستن آسان بود

سنگ نمی خواست!

گم کردن دستانت

ندیدن انتظار چشمانت

و خاطره شدن گرمای بوسه هایت

کافی بود

برای شکستن

برای تمام شدن....

خواستن






آنقدر زمین خورده ام که بدانم...برای برخاست

نه دستی از برون

که همتی از درون لازم است ...

حالا اما نمی خواهم برخیزم

می خواهم اندکی بیاسایم

فردا برمی خیزم وقتی که فهمیده باشم

چرا زمین خورده ام .

باخت...








بازی قشنگی بود ...

اما ما قشنگ بازی نکردیم ....

قبول کن که هردو باختیم ....

من که "همه" را به تو فروختم ...

و تو که مرا به "هیـــــــــــــــــــچ "فروختی...


عزیز رفته ی من...







                 

سلام عزیز رفته ی من

به تو مدیونم بابت روشن شدن چراغ تفکراتم

ممنونم برای دروغ هایت ، که قدر لحظات صداقت را با آن ها فهمیدم

ممنونم برای رفتنت ، که تنهایی نشانم داد جای خالیت را وبیشتر تفکرکردن برای خودم

ممنونم برای بیرون کردنم از قلبت، که نشانم دادی چه قلب بزرگی داری وچه عشق هایی در آن جای میگیرد

ممنونم برای لحظاتی که منتظرم گذاشتی ،که در این لحظات صبر را آموختم

ممنونم برای آن زمان که با گفته هایت غرورم را شکستی ، که سخت است شکستن غرور و تو زحمتش را کشیدی

ممنونم برای لحظاتی که جایم را دیگری پر کرد، که دانستم هر آنچه خدا می دهد تنها امانتی است رفتنی

ممنونم برای آنکه دوستم نداشتی و می گفتی می پرستمت ، که آموختم هرگز باور نکنم جز خدا  چیزی قابل پرستیدن است

ممنونم برای  همه چیز



عشق








اگـﮧ یکی دستتـــو گرفت

و دلت لرزید . . .

زیاد عجلـه نکن . . .

یه روز با دلـــت کاری میکنـه کـه

دستات بلــــرزه . . .


درد









درد دارد . . .

وقتی با هر نسیمی برود . . .

آن کس که به خاطرش به طوفان زده ای . . .


پسراااااااا







این پسرایی که ته ریش دارنای 

اینایی که باشگاه نرفتن و هزار تا قرص و آمپول نزدن 
اینایی که زیر ابرو بر نداشتن 
اینایی که قدشون نه خیلی بلنده نه کوتاه 
اینایی که موهاشون نه بلنده نه بلوند 
اینایی که واسه جلب توجه دخترا تو خیابووون هزارتا دلقک بازی در نمیارن 
اینایی که وقتی که تو کوچه تاریک دختر از روبرو بیاد سرشونو پایین میندازن 
تا دخترهاحساس آرامش کنه 
اینایی که تو تاکسی جمع میشینن تا دختره راحت باشه 
اینایی که با دوس دخترشون مثه پرنسس رفتار میکنن 
اینایی که وقتی دوس دخترش تو بغلشه به جای لباش، پیشونیشو بوس می کنه 
اینایی که تک پرناینا ... هنوزم هستن !؟اعلام وجود بکنید ببینم :))))))

نامه ای از طرف پدری به دخترش







نامه ای از یک پدر 
حتما بخوانید 
============== 
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ.... 
چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی.... 
کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن... 
دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن... 
بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی.... 
دخترکم تو زیباترینی... . 
همیشه با این باور زندگی کن... 
خودت را فراموش نکن... . 
شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد.... 
اما به یاد داشته باش.... 
کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند.... 
دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست.... 
اشتباه که کردی برخیز.... 
اشکالی ندارد.... 
بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند..... 
خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی 
کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد.... زمستان است.... زیاد میشنوی هوا دو نفره است!!!! 
به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد.. 
دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش.... 
برای پدرت تو ملکه هستی.... 
گریه کرده ای؟؟؟؟ رنج کشیده ای؟؟؟؟ سرت کلاه رفت؟؟؟ 
اذیتت کرده اند؟؟؟ عیبی ندارد.... نگذار تکرار شود.... 
گاهی تکرار یک درد دردناک تر است!!! 
احساس تو با ارزش است خرج هر کسی نکن... 
از تمام مردهایی که میبینی و متلک نثارت میکنند 
از تمام مردان این شهر ممنون باش... 
ممنون باش که هر روز لطافت تو را، 
ظرافت تو را، زیبایت را یادآور میشوند... . 
تو قدرتمندی که با تمام ضعیف بودنت در برابرت ناتوانند... 
آری .... ناتوانند دخترکم تو با ارزشترین موجود زمین هستی 
هیچ گاه فراموش نکن.....


چادری شدم چون....





چادری شدم چون.... 

به خاطر قهر برادرم چادری شدم 





چادری شدم چون احساس میکنم چادر برام یک حصاره که دست هیچ مفسدی بهم نمیرسه 

راستش اولش از وقتی شروع شد که من سوم راهنمایی بودم (من از اول راهنمایی گاهی چادر میزدم گاهی نمیزدم) 

اما سوم راهنمایی داداشم باهام قهر کرد و گفت باید چادر بزنی که باهات آشتی کنم 

منم چادر رو خیلی دوست داشتم اما سختم بود، چون بدم می اومد کسی بهم چیزی تحمیل کنه 

من چادر رو از بچگی انتخاب کرده بودم اما با خودم قرار گذاشته بودم از اول دبیرستان چادری بشم آخرش قهر برادرم کار خودش رو کرد و خوشبختانه یکسال زودتر چادر زدم 

چادر میزدم اما گاهی از سختیاش عصبی میشدم تا موقعی که رفتم تو خط شهدا و جنگ 8سال مون یا بهتر بگم دفاع 8سال مون 

حالا خیلی به چادر علاقه دارم وقتی میزنمش اصلا دوست ندارم درش بیارم بهم حس خوبی میده؛ حس دختر بودن...حس یک مروارید تو صدف..حس مسئولیت در مقابل اعمالم و خون شهدا...حس یک آدم معقتد ...و بازم میگم حس دخـــتر مسلــمون و ایرانــــی 

حالا چادرمو خیلیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییی دوست دارم بیشتر از اونچه که فکرشو بکنید 

الان میگم اگه همون داداشم بیاد بگه اگه چادر رو در نیاری باهات قهر میکنم این دفعه منم که مقاومت میکنم و به هیچ قیمتی درش نمیارم حتی اگه داداشم که خیلی دوسش دارم برای همیشه باهام قهر بمونه

سکوووت





 
سکـــــــــــوت می کنـــــم . . . 


نه اینـــــــــــــــکه دردی نیسـت . . . 


گلویی نمــــــــانده برای فــــــــــریـــــاد . . .

مجلس ختم








نمی دانم چرا نمی توانم با روز های خدا صبوری کنمـــ!

نمی دانم چرا دلم گرفته!

چند ساعتی ست عقربه ها در آغوش هم مانده اند!

اینجا همه چیز مرده استــــ!

صندلیــــ

میز

آیینه

ستاره

پنجره

دیوار

و حتی ماهی های درون قابــــ . . .

و من از همه مرده ترمــــ . . .

اگر باور نداری پاورچین،پاورچین بیا ببین که بوی کافور می دهمـــ . . .

آواز کلاغ ها را هم می شنویـــ ؟؟

این آواز سیاهی اتاق را بیشتر می کند . . .

کلاغ های سیاه پوشی که به جای خرما غار غار تعارف می کنند . . .

 

اینجا مجلس ختم من است . . .

دلتنگ






گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش !

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم !

حتی برایش لالایی بخوانم !

وسط گریه هایش بگویم :

غصه نخور خودم جان !

درست می شود! درست می شود !

اگر هم نشد به جهنم ...

تمام می شود... بالاخره تمام می شود ... !!!

حماقت که شاخ و دم ندارد !

حماقت یعنی من !

آن قدر می روم تا تو دلتنگ من شوی !

خبری از دلتنگی تو نمی شود !

بر میگردم چون دلتنگ می شوم !

تولدت مبارک






تولدتــــــــــــــــــــ مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــ

تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

گاهی وقت ها فکر کردن به بعضی ها

نا خود آگاه لبخندی روی لب می نشاند

دوست دارم،

این لبخندهای بی گاه را،

این بعضی ها را،

این بعضی ها را،

این بعضی ها را،

. . .

تولدتــــــــــــــــــــ مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــ